به وبلاگم خوش آمدید.میخوام جمله های قشنگ و دل نشین اینجا بذارم.این جمله ها رو اول برای خودم میگم.بعد برای شما.سعی می کنم هر روز بروز کنم یادتون باشه دنیا جای خوشگذرانی نیست بلکه جای خوب گذرانیه.غم و شادی میگذره.امیدوارم از لحظه لحظه های زندگیتون خوب استفاده کنید.
روزگاري دزدها هم با شرف بودند

 

 

گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند. او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟ گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ،مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم ، نه دزد دین. اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال، خللی می یافت ، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است
 
کشف الاسرار
:: موضوعات مرتبط: جمله و شعر، جملات زیبا، سخنان بزرگان، دعا، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: دزد, باور, مال, دعا,
نویسنده : یک دوست
همیشه مادررا به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
 
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
 
بیایید قدردان باشیم ...
 
  (هر از گاهی از پدر و مادراتون بخواهید شما راببخشند و از شما راضی باشند.در حقتون دعا کنند.دعای خیر آنها بدرقه راهتون باشه)
:: موضوعات مرتبط: جمله و شعر، جملات زیبا، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: پدر, مادر, دعا,
نویسنده : یک دوست
درد دل

 

سلام دوستان از دستتون خیلی ناراحتم بخاطر این اینکه نظر نمیدین بابا نظر بدین

عیبی نداره

این قسمت نظرات رو باز گذاشتم که درد دلاتون رو بگید ما هم به عنوان یک دوست و سنگ صبور با شما همراهی و هم دردی میکنیم

هر چه میخواهد دل تنگت بگو

وقتــی سکوت خــدا را در برابر راز ُ نیــازت دیدی نگــو خـدا با مــن قهر است... او به تمـام کـائنات فرمــان سکوت داده تــا حرف دلـــت را بشـــنود... پس حرف دلــت را به او بگــو...

:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: دل , درد دل, سنگ صبور,
نویسنده : یک دوست
گل

 

 

bipfa_thumbnailCACJ10XZ.jpg - ...

:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: گل,
نویسنده : یک دوست
صدقه مستحب است و حجاب واجب!

کنار روزنامه فروشی سر کوچه مادر دست کرد در جبیش و پانصد تومان داد به دخترش و گفت بنداز تو صندوق صدقه
دختر رفت و تا برگردد پسری جلو مادرش را گرفت و با لحنی آرام گفت: خدا خیرتون بده که صدقه دادید

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: جمله و شعر، جملات زیبا، مذهبی، قرآن و حدیث، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: خدا, صدقه, حجاب, مستحب, واجب,
نویسنده : یک دوست
فضل خدا رو ببین

 

پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های ندگی ما بگشای.

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: مذهبی، دعا، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: خدا, فقر, خانواده, بخشش, رحمت,
نویسنده : یک دوست
وقت برای شهدا

 

 

امروز برای شهدا وقت نداریم

 ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

 با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

 ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم
 

چون فرد مهمی شده نفس دغل ما   

 اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم

 در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است

 بهر سفر کرببلا وقت نداریم

 تقویم گرفتاری ما پر شده از زر

 ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

 هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم

 خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم

 

:: موضوعات مرتبط: جمله و شعر، اشعار زیبا، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: شهادت, وقت, شهید, خدا, شهدا, دعا,
نویسنده : یک دوست
به دست آوردن شهادت

 
 
 


حسن باقری به سردار علی ناصری گفت : علی آقا التماس دعا داریم کمی مکث کرد و سپس ادامه داد: باید کاری کنیم که در این

جنگ نمره خوبی بیاوریم. چه نمره ای؟ نمره شهادت . باید شهید بشیم . حیفه شهید نشیم. هر چه هست دست خداست .حسن باقری

با قاطعیت پاسخ داد:

نه! دست خودمان هم هست. چطور؟ اگر دو چیز را رعایت بکنی ، خدا شهادت را نصیب می کند و چه چیز هایی ؟ حسن باقری با
 
حالت ویژه ای گفت :

 
یکی پر تلاش باش و دوم مخلص ! این دو تا را درست انجام بدی خدا شهادت را هم نصیبت می کند.

 

:: موضوعات مرتبط: سخنان بزرگان، مذهبی، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: شهادت, مخلص, شهید, خدا,
نویسنده : یک دوست
بندگی
می گویند ابلیس، زمانی نزد فرعون آمد در حالیکه فرعون خوشه ای انگور در دست داشت و می خورد، ابلیس به او گفت: آیا هیچکس می تواند این خوشه انگور را به مروارید خوش آب و رنگ مبدل سازد؟
فرعون گفت: نه.
ابلیس با جادوگری و سحر، آن خوشه انگور را به دانه های مروارید تبدیل کرد.
فرعون تعجب کرد و گفت: آفرین بر تو که استاد و ماهری.
ابلیس سیلی ای بر گردن او زد و گفت: مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند، تو با این حماقت چگونه دعوی خدایی می کنی؟
پندها: گاهی وقتها یادمان می رود که چقدر ضعیف هستیم و ادعاهای بزرگ می کنیم، گاهی وقتها بندگی خدا یادمان می رود؛ نگذاریم این گاه و بیگاهها جمع شوند و ادعاهایمان به جایی برسد و بندگی خدا را فراموش کنیم که سیلی ابلیس ما را از خواب غفلت بیدار کند.
:: موضوعات مرتبط: جملات زیبا، مذهبی، متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: بندگی, خدا, شیطان, سحر,
نویسنده : یک دوست

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد