![]() |
جمعه 20 مرداد 1391 |
:: برچسبها: دوست, لذت,
![]() نویسنده : یک دوست
![]() |
![]() |
همه می تونن اسمت وصداکنن اماکم هستن کسایی که وقتی اسمت ومیگن لذت می بری وباتمام وجوددرجوابشون دوست داری بگی جانــــم :: برچسبها: دوست, لذت,
خدا را شكر كه سرو صدای همسایه ها را می شنوم. این یعنی من توانائی شنیدن دارم
![]() خدا را شكر كه در پایان روز از خستگی از پا می افتم.این یعنی توان سخت كار كردن را دارم
![]() خدا را شكر كه هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم. این یعنی من هنوز زنده ام ![]() :: برچسبها: خدا, شکر, ,
سلام تو این شبا چقدر دلم زیارت میخاد مخصوصا جمکران که از پارسال تا حالا دفترم سیاهه چقدر امام زمان رو زجر دادم با کارام .بعدشم خدا چقدر مهربونه که به بهانه های مختلف ما رو میبخشه یکی همین شب قدر.من تصمیم گرفتم یک دفتر حساب و کتاب بازکنم گناهامو بنویسم توش قبل از اینکه حسابمو بکن من خودم رو حساب کنم خدا کنه بتونم رو تصمیمم باشم شما چه تصمیمی گرفتید؟ :: برچسبها: زیارت , امام زمان, خدا, جمکران,
تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی تقدیری سراسر خیر، برکت، خرسندی، سلامت، خوشبختی، سعادت دنیا و آخرت، توشه شب قدرتان باد برام دعا کنید که خیلی محتاجم :: برچسبها: شب قدر, خانه تکانی, رمضان,
خـدایــا اگـه یـه روز فرامــوش کـردم خـدای بزرگــــی دارم،تو فرامـــوش نکــن که بــنده کوچکی داری... :: برچسبها: خدیا, فراموش, بنده,
کنار روزنامه فروشی سر کوچه مادر دست کرد در جبیش و پانصد تومان داد به دخترش و گفت بنداز تو صندوق صدقه :: برچسبها: خدا, صدقه, حجاب, مستحب, واجب,
پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های ندگی ما بگشای. :: برچسبها: خدا, فقر, خانواده, بخشش, رحمت,
روی پـــــرده کعــبه این آیه حک شده اســت : نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــيمُ و مـــن . . . هنــــوز و تا همیشــه به همین یک آیــه دلخــوشــــم " بندگانم را آگاه کن که من بخشنده ی مهــــربانم ! "
:: برچسبها: کعبه, آیه, خدا,
خدایا . . .خواستم بگویم تنهایم اما نگاه خندانت،مرا شرمگین کرد چه کسی بهتر از تو
:: برچسبها: خدا, تنها, نگاه, ,
|
|