![]() |
شنبه 4 شهريور 1391 |
ای انسان کلاف سردرگمی که به دور اندیشه ات کشیده ای پاره کن و خود باش
ای انسان ! تنگ بلور ترد و شکننده ای را که به گمان کلیت هستی برگزیده ای و در آن مجنون وار به دور خود میچرخی بشکن تا به دریا برسی
قطره باش اما دریائی بیندیش قفل پولادین واخوردگی را که بر قلب نازنینت سنگینی میکند بگسل تا فرشتگان سپیدپوش وارستگی از درون قلبت به پرواز در آیند و بر شاخسارهای کامیابی و سعادت بنشینند و تحفه های گرانبها از اندیشه های ناب و الهی برایت به ارمغان آورند
ای انسان ! از همان زمان که به این افتخار نائل آمدی که اشرف مخلوقات خداوند گردی بذر خوشبختی در سینه ات پاشیده گشت و آنگاه از تو خواسته شد که خود آن را از چشمه سار اندیشه هلی بدیع و زلال آبیاری کنی تا درختان سربه فلک کشیده و سبز سعادت باغچه های کوچک زندگانی ات را به دشتی سرسبز و عاری از علف های هرز مبدل سازند
انسان ! در جای جای افکارت چکاوک هائی به انتظار نشسته اند تا با اشارتی نغمهء عشق در سرتاسر وجودت آواز کنند و شور و شعف را در تمامی رگهایت به جریان اندازند
ای انسان ! به ندای دل نواز قلبت گوش جان بسپار او هرگز به تو دروغ نخواهد گفت
ای انسان ! بگذار تا بارش نعمت های خداوندی تن های نیازمند ما را شست و شو دهد و بگذار تا قاصدک ها پیام دلنشین و آرامش بخش خود را در گوش هایمان زمزمه کنند
ای انسان ! نبض ستارگان بخت تو در چشمان پرفروغت می تپد چشمان را بگشای و بر دنیای خود بتاب و نور را به زیبائی های زندگی ارزانی دار
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: انسان, عشق, آرامش, خدا,
![]() نویسنده : یک دوست
![]() |