چهار شنبه 1 شهريور 1391 |
در هیاهوی زندگی دریافتم:
چه دویدنهایی که فقط پاهایم را از من گرفت،
در حالیکه گوئی ایستاده بودم!
چه غصه هایی که فقط سپیدی گیسم را حاصل شد،
در حالیکه قصه ای کودکانه ای بیش نبود!
دریافتم:کسی هست که اگر بخواهد می¬شود و اگر نه نمیشود به همین سادگی...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم به جایش فقط او را نگه می داشتم...
او خودش بجایم میدوید و غصه میخورد!
چه دویدنهایی که فقط پاهایم را از من گرفت،
در حالیکه گوئی ایستاده بودم!
چه غصه هایی که فقط سپیدی گیسم را حاصل شد،
در حالیکه قصه ای کودکانه ای بیش نبود!
دریافتم:کسی هست که اگر بخواهد می¬شود و اگر نه نمیشود به همین سادگی...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم به جایش فقط او را نگه می داشتم...
او خودش بجایم میدوید و غصه میخورد!
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: زندگی, خداغصه, ,
نویسنده : یک دوست
|